مترادف پیغامبر : پیغمبر، رسالت ماب، رسول، وخشور
پیغامبر
مترادف پیغامبر : پیغمبر، رسالت ماب، رسول، وخشور
فارسی به عربی
زیبق
مترادف و متضاد
رسول، فرستاده، حواری، عالیترین مرجع روحانی، پیغام بر، پیغـامبر
تیر، پیک، پیغام بر، عطارد، جیوه، سیماب، دزد ماهر، یکی از خدایان یونان قدیم
رسول، فرستاده، پیغام بر، پیامبر، نبی، پیغمبر
پیغام بر، جاسوس، مخبر
پیغمبر، رسالتماب، رسول، وخشور
فرهنگ فارسی
پیامبر، آنکه پیامی ازطرف کسی برای دیگری دارد
( صفت اسم ) ۱- آنکه پیغام رساند آنکه پیغام برد. ۲- آنکه پیغام خدا را بخلق رساند کسی که مردم را هدایت کند رسول پیامبر نبی : روا نبود که هیچ پیامبر بر منوال بیان نسج نسیج نظم بافد. ۳- ( اسم ) پیغامبر اسلام محمد صلی الله علیه و آله : ( و در دعائ پیغامبر است ... ).
( صفت اسم ) ۱- آنکه پیغام رساند آنکه پیغام برد. ۲- آنکه پیغام خدا را بخلق رساند کسی که مردم را هدایت کند رسول پیامبر نبی : روا نبود که هیچ پیامبر بر منوال بیان نسج نسیج نظم بافد. ۳- ( اسم ) پیغامبر اسلام محمد صلی الله علیه و آله : ( و در دعائ پیغامبر است ... ).
فرهنگ معین
(پِ بَ ) (ص فا. ) نک پیامبر.
لغت نامه دهخدا
پیغامبر. [ پ َ /پ ِ ب َ ] ( نف مرکب ) پیامبر. پیمبر. پیغمبر. رسول. نبی. ( منتهی الارب ). مرسل. ( دهار ). وخشور. که رسالت گذارد. آنکه ابلاغ پیام کند عموماً و پیغام خدا رساند خصوصاً. ( از آنندراج ) : بوزرجمهر حکیم از دین گبرکان دست بداشت که دینی با خلل بوده است و دین عیسی پیغامبر گرفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 388 ). در کتب خوانده ام که آخرالزمان پیغامبری خواهد آمد نام او محمد. ( تاریخ بیهقی ص 338 ). فرزندی ازآن پیغامبر برمی باید انداخت. ( تاریخ بیهقی ص 422 ).
بر بنده تو طاعت تو نیست هم از آنک
پیغامبر تراست ز طاعت بر امتش.
بر بنده تو طاعت تو نیست هم از آنک
پیغامبر تراست ز طاعت بر امتش.
ناصرخسرو.
نبی ؛ پیغامبر از جانب خدای تعالی و عدد آنانرا یکصدو بیست و چهار هزار گفته اند. ( منتهی الارب ). || که پیغام برد. که پیغام گزارد. فرستاده. پیام آور. ( آنندراج ). برید. نامه بر. علوج. الوک ( منتهی الارب ) : اعیان آمدند بدرگاه جائی که عبدالجلیل ولد خواجه عبدالرزاق می نشست بلکه او را پیغامبر کنند وی گفت من تاب آن ندارم که سخن نیز بشنوم. ( تاریخ بیهقی ص 677 ). فرط؛ پیش کردن و فرستادن پیغامبر خود را. افراد؛ پیغامبر فرستادن. غمدان ؛پیغامبر لشکر. ( منتهی الارب ). || ( اِخ ) محمدبن عبداﷲ ( ص )، پیغامبر اسلام.فرهنگ عمید
= پیغمبر
پیغمبر#NAME?
دانشنامه عمومی
(گنابادی) پِیْغامْبَرْ؛ واسطه، پستچی، نامه بر، قاصد، چاپار.
پیشنهاد کاربران
کسی که پیغامی را از طرف کسی می رساند.
پیغام رسان
خبر بر
کلمات دیگر: