ویران کردن
فارسی به انگلیسی
to ruin, to lay waste
destroy, devastate, ruin, unmake, waste, rape
فارسی به عربی
انقاض , حطم , خراب , رمیة , ضربة قاضیة , نحیف , هدم ، اِجتیاحٌ
مترادف و متضاد
ویران کردن، از ابادی انداختن، مخروبه کردن
برانداختن، ضایع کردن، کشتن، نابود کردن، از بین بردن، فنا کردن، خراب کردن، تباه کردن، ویران کردن
ازردن، بستوه اوردن، ویران کردن، غارت کردن، لخت کردن، چاپیدن
ویران کردن، غارت کردن، تاخت و تاز کردن، بلا زده کردن
ویران کردن
انداختن، افکندن، ویران کردن، پرت کردن، پرتاب کردن
خرد کردن، خراب کردن، ویران کردن
ویران کردن
بریدن، محو کردن، تراشیدن، ویران کردن، ستردن
خراب کردن، ویران کردن، تاراج کردن، پایمال کردن
خراب کردن، ویران کردن، منهدم کردن، معدوم کردن
ویران کردن، از پا در اوردن، ناک اوت کردن، ضربه فنی کردن
ویران کردن، از پا در اوردن، ضربه فنی کردن
فرهنگ فارسی
(مصدر ) خراب کردن بایرساختن
لغت نامه دهخدا
ویران کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خراب کردن :
که ویران کنی تاج و گاه مرا
به آتش بسوزی سپاه مرا.
روبهان مرده را شیران کند.
که ویران کنی تاج و گاه مرا
به آتش بسوزی سپاه مرا.
فردوسی.
عالمی را یک سخن ویران کندروبهان مرده را شیران کند.
مولوی.
واژه نامه بختیاریکا
کُت دِرَوُردِن
جدول کلمات
تخریب, هدم
پیشنهاد کاربران
هدم
بنیاد برکندن
کلمات دیگر: