کلمه جو
صفحه اصلی

مستر


برابر پارسی : سرور، سرکار

فرهنگ فارسی

کساویه نویسنده فرانسوی ( و. شامبری ۱۷۵۳ - ف. ۱۸۵۲ م . ) . وی برادر ژوزف دومستر بوده و کتابهایی نوشت که از آنجمله اند : [ مسافرت به دور اتاق من ] و [ دختر جوان سیبری ] .
( اسم ) پوشیده شده پنهان گشته .
پوشیده

فرهنگ معین

(مُ سَ تَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) پوشیده شده ، پنهان گشته .

لغت نامه دهخدا

مستر. [ م ِ ت َ ]( ع اِ ) پوشش. ( منتهی الارب ). پرده. ( ناظم الاطباء ).

مستر. [ م ُ س َت ْ ت ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از تستیر. پوشنده. ( اقرب الموارد ). پردگی کننده. ( آنندراج ). رجوع به تستیر شود.

مستر. [ م ُ س َت ْ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تستیر. پوشیده. ( دهار ). پوشیده شده. ( از غیاث ) ( اقرب الموارد ). ستیر. مصون. رجوع به تستیر شود :
ای گشته چو آفتاب تابان
از سایه نور خور مستر.
ناصرخسرو.
پیدا چو تن تو است تنزیل
تأویل در او چو جان مستر.
ناصرخسرو.
سه فرزند دارند پیدا و پنهان
ازیشان دو پیدا و دیگر مستر
نیاید برون آن مستر به صحرا
نهفته ، نشسته ست برسان دختر.
ناصرخسرو.
خدای رازدان کس را ز مخلوق
نکرده ست آگه از راز مستّر.
ناصرخسرو.
شجاعت بهره ای باشد خدائی
یلان را در دماغ و دل مستّر.
ازرقی.
|| کنایه از پنهان و نهان :
پاسبان تست نور و ارتقاش
ای تو خورشید مستّر از خفاش.
مولوی ( مثنوی ).

مستر. [ م ِ ت َ ](ع اِ) پوشش . (منتهی الارب ). پرده . (ناظم الاطباء).


مستر. [ م ُ س َت ْ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تستیر. پوشیده . (دهار). پوشیده شده . (از غیاث ) (اقرب الموارد). ستیر. مصون . رجوع به تستیر شود :
ای گشته چو آفتاب تابان
از سایه ٔ نور خور مستر.

ناصرخسرو.


پیدا چو تن تو است تنزیل
تأویل در او چو جان مستر.

ناصرخسرو.


سه فرزند دارند پیدا و پنهان
ازیشان دو پیدا و دیگر مستر
نیاید برون آن مستر به صحرا
نهفته ، نشسته ست برسان دختر.

ناصرخسرو.


خدای رازدان کس را ز مخلوق
نکرده ست آگه از راز مستّر.

ناصرخسرو.


شجاعت بهره ای باشد خدائی
یلان را در دماغ و دل مستّر.

ازرقی .


|| کنایه از پنهان و نهان :
پاسبان تست نور و ارتقاش
ای تو خورشید مستّر از خفاش .

مولوی (مثنوی ).



مستر. [ م ُ س َت ْ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تستیر. پوشنده . (اقرب الموارد). پردگی کننده . (آنندراج ). رجوع به تستیر شود.


فرهنگ عمید

پوشاننده، پنهان کننده.
پوشیده شده، پنهان شده.

پوشیده‌شده؛ پنهان‌شده.


پوشاننده؛ پنهان‌کننده.


دانشنامه عمومی

(master) بزرگ


پیشنهاد کاربران

استاد


مستر به معنی. آقازاده


کلمات دیگر: