مستجیر. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجارة. || پناه جوینده و زنهارخواهنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). زینهارخواه. زنهارخواه. امان خواه. پناه برنده. پناه گرفته. پناهنده :
ایمن از شر امیران و وزیر
در پناه نام احمد مستجیر.
مولوی ( مثنوی ).
المستجیر بعمرو عند کربته
کالمستجیر من الرمضاء بالنار.
( امثال و حکم دهخدا ).
- مستجیر باﷲ؛ پناه برنده به خدا. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| دادخواه. ( ناظم الاطباء ). || پناه و پناه دهنده. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ).