مترادف مستبعد : بعید، دور، دور ازذهن ، دور ازواقعیت، ناممکن
متضاد مستبعد : قریب، نزدیک
برابر پارسی : بسیاردور
۱. بعید، دور، دور ازذهن ≠ قریب، نزدیک
۲. دور ازواقعیت، ناممکن
مستبعد. [ م ُ ت َ ع َ ](ع ص ) نعت مفعولی از استبعاد. || بعید و دور شمرده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دورانگاشته . دور. بعید. دشوار. (غیاث ). رجوع به استبعاد شود.
- مستبعد است ؛ دور است از واقع. بعید است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مستبعد. [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبعاد. || دوری جوینده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دوری خواهنده . (غیاث ) (آنندراج ). || بعید و دور شمرنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استبعاد شود.