مترادف تیمارکش : اندوه گسار، غم خوار، پرستار
تیمارکش
مترادف تیمارکش : اندوه گسار، غم خوار، پرستار
مترادف و متضاد
اندوهگسار، غمخوار، پرستار
لغت نامه دهخدا
تیمارکش. [ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) بیمار و مریض و مغموم و اندوهگین. ( ناظم الاطباء ) :
جان ازتنش تیمارکش چون چشم او بیمار و خوش
دل چون دهانش پسته وش خونین و خندان آمده.
از آن به که پیش ملک بارکش.
جان ازتنش تیمارکش چون چشم او بیمار و خوش
دل چون دهانش پسته وش خونین و خندان آمده.
خاقانی.
خر این جایگه لنگ و تیمارکش از آن به که پیش ملک بارکش.
سعدی ( بوستان ).
|| سرپرست. دلسوز. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : امیرالمؤمین ما را منشوری فرستاده است که چنین ولایت که بی خداوند و بی تیمارکش ببینیم بگیریم. ( تاریخ بیهقی از یادداشت ایضاً ).فرهنگ عمید
۱. اندوهگین.
۲. رنجور.
۲. رنجور.
کلمات دیگر: