کلمه جو
صفحه اصلی

پی جویی کردن

فارسی به انگلیسی

trace, track

فرهنگ فارسی

عمل فراخواندن کسی، معمولاً به‌طور مکرر، برای مراجعۀ فوری متـ . پی‌جویی


( مصدر )۱-ایز جستنرد پای کسی را یافتن. ۲- تفحص کردن تجسس کردن .

لغت نامه دهخدا

پی جوئی کردن. [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کاوش کردن. تجسس کردن. || ایز جستن. رد پای کسی را برداشتن.

فرهنگستان زبان و ادب

{page} [عمومی] عمل فراخواندن کسی، معمولاً به طور مکرر، برای مراجعۀ فوری متـ . پی جویی


کلمات دیگر: