واحد بلور . یکی بلور . یا الاعور البلوره آنکه چشمانش بر آمده باشد .
بلوره
فرهنگ فارسی
نوع بسیار مرغوب یا قابل تراش بلور
لغت نامه دهخدا
( بلورة ) بلورة. [ ب َل ْ لو رَ ] ( ع اِ ) واحد بلور. یکی بلور. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به بلور شود. || ( ص ) الاعور البلورة؛ آنکه چشمانش برآمده باشد. ( از اقرب الموارد ).
بلورة. [ ب َل ْ لو رَ ] (ع اِ) واحد بلور. یکی بلور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به بلور شود. || (ص ) الاعور البلورة؛ آنکه چشمانش برآمده باشد. (از اقرب الموارد).
فرهنگستان زبان و ادب
{crystal} [عمومی] نوع بسیار مرغوب یا قابل تراش بلور
گویش مازنی
/beloore/ زبانه ی آتش
زبانه ی آتش
پیشنهاد کاربران
ظهور ، تبلور ، تجسم
کلمات دیگر: