مترادف مستجیب : پذیرنده، اجابت کننده، مستجاب کننده، اجابت گر
مستجیب
مترادف مستجیب : پذیرنده، اجابت کننده، مستجاب کننده، اجابت گر
مترادف و متضاد
پذیرنده، اجابتکننده، مستجابکننده، اجابتگر
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱ - قبول کننده . ۲- طلب اجابت کننده . ۳ - ( اسماعیلیه ) کسی که تازه بطریق. اسماعیلیه داخل میشده : مستجیب نیز فرع الفروع است مردین حق را .
فرهنگ معین
(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. )اجابت کننده .
لغت نامه دهخدا
مستجیب. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجابة. || اجابت کننده. ( غیاث ). جواب گوینده. قبول کننده. رواکننده :
بهر آن گفت آن رسول مستجیب
رمز الاسلام فی الدنیا غریب.
بهر آن گفت آن رسول مستجیب
رمز الاسلام فی الدنیا غریب.
مولوی ( مثنوی ).
رجوع به استجابة شود. || یکی از درجات هفتگانه دعوت اسماعیلیان و فروترین آنها، بدین توضیح که در عالم دعوت آنان هفت مرتبه است یا هفت حد جسمانی هست که به ترتیب اهمیت : ناطق یا رسول ، سوس یا اساس یا وصی ،امام ، حجت ، داعی مأذون یا محدود، داعی مطلق و سپس مستجیب است. و به عبارت بهتر مستجیب هرکسی است که طریقه اسماعیلیه را پذیرفته باشد: و آن کس را که دین بر وی عرضه کنند [ باطنیان ] مستجیب خوانند. ( بیان الادیان ، در الفرقةالرابعة من الشیعة ).فرهنگ عمید
اجابت کننده، قبول کننده.
کلمات دیگر: