کلمه جو
صفحه اصلی

تیزچشم


مترادف تیزچشم : روشن بین، عاقبت بین، مال اندیش، تیزبین، دقیق، روشن بین

فارسی به انگلیسی

hawk-eyed, sharp-eyed, sharp-sighted, eagle-eyed

hawk-eyed, sharp-eyed, sharp-sighted


مترادف و متضاد

روشن‌بین، عاقبت‌بین، مال‌اندیش


تیزبین، دقیق، روشن‌بین


۱. روشنبین، عاقبتبین، مالاندیش
۲. تیزبین، دقیق، روشنبین


sharp-eyed (صفت)
تیز بین، تیز چشم

فرهنگ فارسی

کسیکه چشمش بخوبی و تندی می بیند

لغت نامه دهخدا

تیزچشم. [ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) کسی که چشمش بخوبی و تندی می بیند. ( ناظم الاطباء ). تیزبین. ( آنندراج ). تیزبصر. سخت بینا :
تیزچشم آهن جگرفولاددل کیمخت لب
سیم دندان چاه بینی ناوه کام و لوح روی.
منوچهری.
روز صیادم بدو، شب پاسبان
تیزچشم و صیدگیر و دزدران.
مولوی.
طرفه کور دوربین تیزچشم
لیک از اشتر نبیند غیر پشم.
مولوی.
در نگاه تیزچشمان سرمه شو
در مذاق تلخ کامان شکر آی.
ظهوری ( از آنندراج ).
|| خشم آلود غضبناک :
برآشفت بهرام و شد تیزچشم
ز گفتار پرموده آمد به خشم.
فردوسی.
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ عمید

کسی که چشمش خوب می بیند.


کلمات دیگر: