کلمه جو
صفحه اصلی

مستفسر


مترادف مستفسر : جست وجوگر، جوینده، متجسس، متفحص

فارسی به انگلیسی

inquirer

مترادف و متضاد

جستجوگر، جوینده، متجسس، متفحص


فرهنگ فارسی

استفسارکننده، کسی که درباره چیزی ازدیگری توضیح وتفسیربخواهد
( اسم ) آنکه دربار. مطالبی از دیگری شرح و توضیح خواهد استفسار کننده جمع : مستفسرین .

لغت نامه دهخدا

مستفسر. [ م ُ ت َ س ِ ] ( ع ص )نعت فاعلی از استفسار. بیان کردن خواهنده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آنکه طلب ابانت کند. تفسیرخواهنده. پرسنده. پژوهنده. رجوع به استفسار شود.

فرهنگ عمید

کسی که دربارۀ چیزی از دیگری توضیح و تفسیر بخواهد، استفسارکننده.


کلمات دیگر: