کلمه جو
صفحه اصلی

ایتدام

لغت نامه دهخدا

ایتدام. [ ت ِ ] ( ع مص ) ائتدام. نان را با نانخورش آمیختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج )( از اقرب الموارد ). || طراوت گرفتن چوب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): ایتدم العود؛ طراوت گرفت چوب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

ائتدام. [ اِءْ ت ِ ] ( ع مص ) رجوع به ایتدام شود.


کلمات دیگر: