کلمه جو
صفحه اصلی

صلاحی

فرهنگ فارسی

نسبت است به صلاح

لغت نامه دهخدا

صلاحی. [ص َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به صلاح. رجوع به صلاح شود.

صلاحی. [ ص َ ] ( اِخ ) شیخ عبداﷲ افندی. وی یکی از متأخران شعرای عثمانی و مشایخ طریقت عشاقیه و از اهالی بالبکسیری است. او به سال 1130 هَ. ق. متولد شده و مدتی منشی و رئیس دفتر صدراعظم حکیم اوغلی علی پاشا بود، سپس به ادرنه عزیمت کرد و بدست شیخ جمال الدین عشاقی توبه یافت. آنگاه دیگر بار به معیت پاشای مذکور به مصر سفر کرد. هنگام بازگشت به سال 1174 به مشیخت آستانه طاهرآغا نایل شد و به سال 1197 درگذشت. چند رساله و اشعار بسیار دارد. ( قاموس الاعلام ترکی ).

صلاحی . [ ص َ ] (اِخ ) شیخ عبداﷲ افندی . وی یکی از متأخران شعرای عثمانی و مشایخ طریقت عشاقیه و از اهالی بالبکسیری است . او به سال 1130 هَ . ق . متولد شده و مدتی منشی و رئیس دفتر صدراعظم حکیم اوغلی علی پاشا بود، سپس به ادرنه عزیمت کرد و بدست شیخ جمال الدین عشاقی توبه یافت . آنگاه دیگر بار به معیت پاشای مذکور به مصر سفر کرد. هنگام بازگشت به سال 1174 به مشیخت آستانه ٔ طاهرآغا نایل شد و به سال 1197 درگذشت . چند رساله و اشعار بسیار دارد. (قاموس الاعلام ترکی ).


صلاحی . [ص َ ] (ص نسبی ) نسبت است به صلاح . رجوع به صلاح شود.


پیشنهاد کاربران

صلاحی به معنی کسی که صاحب نسب خوب واز بندگان نیک خیر خواه باشد


کلمات دیگر: