نام شاعری جاهلی که جد جدی بن تدول است .
بحتر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بحتر. [ ب ُ ت ُ ] (اِخ ) نام شاعری جاهلی که جد جدی بن تدول است . (منتهی الارب ).
بحتر. [ ب ُ ت ُ ] ( ع ص ، اِ ) کوتاه گرداندام. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خپله. ج ، بحاتر. مردمان کوتاه. ( مهذب الاسماء ).
بحتر. [ ب ُ ت ُ ] ( اِخ ) قبیله ای است. ( مهذب الاسماء ). نام پدر قبیله ای از طی که پسر عتودبن عنیز است و از آن قبیله است ابوعباده شاعر. ( منتهی الارب ). || نام محلی. ( ناظم الاطباء ).
بحتر. [ ب ُ ت ُ ] ( اِخ ) نام شاعری جاهلی که جد جدی بن تدول است. ( منتهی الارب ).
بحتر. [ ب ُ ت ُ ] ( اِخ ) قبیله ای است. ( مهذب الاسماء ). نام پدر قبیله ای از طی که پسر عتودبن عنیز است و از آن قبیله است ابوعباده شاعر. ( منتهی الارب ). || نام محلی. ( ناظم الاطباء ).
بحتر. [ ب ُ ت ُ ] ( اِخ ) نام شاعری جاهلی که جد جدی بن تدول است. ( منتهی الارب ).
بحتر. [ ب ُ ت ُ ] (اِخ ) قبیله ای است . (مهذب الاسماء). نام پدر قبیله ای از طی که پسر عتودبن عنیز است و از آن قبیله است ابوعباده ٔ شاعر. (منتهی الارب ). || نام محلی . (ناظم الاطباء).
بحتر. [ ب ُ ت ُ ] (ع ص ، اِ) کوتاه گرداندام . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خپله . ج ، بحاتر. مردمان کوتاه . (مهذب الاسماء).
کلمات دیگر: