( اسم صفت ) اجری خوار راتبه خوار موظف .
اجره خوار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اجره خوار. [ اِ رَ/رِ خوا/خا ] ( نف مرکب ) اِجری خوار. راتبه خوار :
نه اجره خوار فروغم نه مرد منّت خضر
توجّهی که درین راه بی چراغ روم.
نه اجره خوار فروغم نه مرد منّت خضر
توجّهی که درین راه بی چراغ روم.
سنجر کاشی.
کلمات دیگر: