کلمه جو
صفحه اصلی

حصحاص

لغت نامه دهخدا

حصحاص. [ ح َ ] ( ع اِ ) خاک. ( آنندراج ). || ( ص ) قرب حصحاص ؛ سیر سریع که فتورندارد. ( منتهی الارب ). شب روی سریع. ( ناظم الاطباء ).
- سیر حصحاص ؛ مانند سیر حثحاث. تند. ( نشوء اللغة ص 140 ).

حصحاص. [ ح َ ] ( اِخ )( ذوالَ... ) کوهی مشرف بر ذوطوا. ( معجم البلدان ).

حصحاص . [ ح َ ] (اِخ )(ذوالَ ...) کوهی مشرف بر ذوطوا. (معجم البلدان ).


حصحاص . [ ح َ ] (ع اِ) خاک . (آنندراج ). || (ص ) قرب حصحاص ؛ سیر سریع که فتورندارد. (منتهی الارب ). شب روی سریع. (ناظم الاطباء).
- سیر حصحاص ؛ مانند سیر حثحاث . تند. (نشوء اللغة ص 140).



کلمات دیگر: