کلمه جو
صفحه اصلی

حصحصه

لغت نامه دهخدا

( حصحصة ) حصحصة. [ ح َ ح َ ص َ ] ( ع مص ) پیدا شدن. ( دهار ). هویدا شدن. ظهور. ظاهر شدن. || هویدا شدن حق. ( تاج المصادر بیهقی ). پیدا شدن. ( ترجمان عادل بن علی ). پیدا شدن حق از باطل. ( منتهی الارب ) : الاَّن حصحص الحق. ( قرآن 51/12 ). || جنبانیدن چیزی در چیزی تا استوار شود. جنبانیدن چیزی. || جنبیدن شتر از بار گران وقت برخاستن. || دو زانو نهادن شتر برای برخاستن. || رفتن بندی و رفتار او. || شتافتن در رفتن. || کاویدن خاک را چپ و راست. || الحاح کردن به کسی. ( منتهی الارب ). || برگردانیدن چیزی در دست. || حصحصه عذرة؛ دفع مدفوع. || حصحصه سلح ؛ ریخ زدن.

حصحصة. [ ح َ ح َ ص َ ] (ع مص ) پیدا شدن . (دهار). هویدا شدن . ظهور. ظاهر شدن . || هویدا شدن حق . (تاج المصادر بیهقی ). پیدا شدن . (ترجمان عادل بن علی ). پیدا شدن حق از باطل . (منتهی الارب ) : الاَّن حصحص الحق . (قرآن 51/12). || جنبانیدن چیزی در چیزی تا استوار شود. جنبانیدن چیزی . || جنبیدن شتر از بار گران وقت برخاستن . || دو زانو نهادن شتر برای برخاستن . || رفتن بندی و رفتار او. || شتافتن در رفتن . || کاویدن خاک را چپ و راست . || الحاح کردن به کسی . (منتهی الارب ). || برگردانیدن چیزی در دست . || حصحصه ٔ عذرة؛ دفع مدفوع . || حصحصه ٔ سلح ؛ ریخ زدن .



کلمات دیگر: