معتبر داشتن .
بحساب گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بحساب گرفتن. [ ب ِ ح ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) ( از: ب + حساب + گرفتن ). معتبر داشتن. ( آنندراج ) :
ناز تحویل کند آن که به عاشق شب و روز
چه حساب است که هرگز نگرفتش بحساب.
ناز تحویل کند آن که به عاشق شب و روز
چه حساب است که هرگز نگرفتش بحساب.
تأثیر.
کلمات دیگر: