( جنگ آزمای ) جنگ آزماینده با وقوف در کار جنگ
جنگ ازمای
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( جنگ آزمای ) جنگ آزمای. [ ج َ زْ / زِ ] ( نف مرکب ) جنگ آزماینده. باوقوف در کار جنگ. ( ناظم الاطباء ) :
شکسته شد آن مرد جنگ آزمای
از آن پرسخن نامه سوفرای.
درآمد سر پیل پیکر ز پای.
شکسته شد آن مرد جنگ آزمای
از آن پرسخن نامه سوفرای.
فردوسی.
ز کوپال آن پیل جنگ آزمای درآمد سر پیل پیکر ز پای.
نظامی.
کلمات دیگر: