ترفيع , ترقي , پيشرفت , جلو اندازي , ترويج , بهبود امکانات
ترقیه
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
بلند گردانیدن . یا برداشتن کلام از کسی و نقل نمودن و برخواندن پیش وی .
لغت نامه دهخدا
( ترقیة ) ترقیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) بلند گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || برداشتن کلام از کسی و نقل نمودن و برخواندن پیش وی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رقی علیه کلاماً؛ رفع. ( اقرب الموارد ).
ترقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بلند گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برداشتن کلام از کسی و نقل نمودن و برخواندن پیش وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رقی علیه کلاماً؛ رفع. (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: