نیست نابود کردن خراب ساختن .
بخاک برابر کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بخاک برابر کردن. [ ب ِ ب َ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نیست و نابود کردن. خراب ساختن. ( آنندراج ). همسان کردن با خاک. با خاک یکسان و هم ارزش ساختن :
چو سرو ناز تو مشکین لباس در بر کرد
مرا چو سایه به خاک سیه برابر کرد.
چو سرو ناز تو مشکین لباس در بر کرد
مرا چو سایه به خاک سیه برابر کرد.
ساحری.
کلمات دیگر: