کلمه جو
صفحه اصلی

قاپ زدن


برابر پارسی : ربودن، کف زنی

فارسی به انگلیسی

clutch, snatch, leap, pounce, swoop

to snatch


مترادف و متضاد

snap (فعل)
سرزنش کردن، گاز گرفتن، قاپیدن، گسیختن، چفت کردن، چسبیدن به، قاپ زدن، سخن نیشدار گفتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ربودن بجلدی چیزی را با دست : سگ پای او را قاپ زد .

فرهنگ معین

(زَ دَ ) (مص م . ) ربودن چیزی به سرعت و ناگهانی .

لغت نامه دهخدا

قاپ زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) از ترکی قاپمق. ربودن. ربودن به جلدی با دست. قاپیدن : سگ پای او را قاپ زد. رجوع به قاپیدن شود.

واژه نامه بختیاریکا

قاو سیلا کردِن


کلمات دیگر: