کلمه جو
صفحه اصلی

شانس اخلاقی

دانشنامه عمومی

شانس اخلاقی، موقعیت هایی را توصیف می کند که در آن ها، فرد به خاطر رفتارش سرزنش شده یا مورد تشویق قرار می گیرد، در حالی که به نظر می رسد نسبت به آن رفتارها کنترل کاملی ندارد. به عنوان مثال فرد ممکن است به شکل ژنتیکی و یا بر اثر آموزش های محیطی، دارای خصوصیتی همچون حسادت باشد. این فرد کنترلی بر روی ژنتیک و آموزش های خود نداشته، اما همچنان رفتارهای حسادت آمیزش مورد سرزنش اخلاقی ما قرار می گیرد.
آنچه مساله ی شانس اخلاقی را تبدیل به موضوعی مناقشه برانگیز در فلسفه اخلاق می کند، این است که طبق قاعده ای کلی که می توان آن را «اصل کنترل» نامید، ما تنها زمانی می توانیم درباره چیزی مورد قضاوت اخلاقی قرار بگیریم، که بر آنچه درباره اش قضاوت می شویم کنترل داشته بوده باشیم. در طرف مقابل، به نظر می رسد موقعیت های متعددی وجود دارند که در آن ها، ما افراد را درباره چیزهایی قضاوت می کنیم، که به فاکتورهایی خارج از کنترل آن ها وابسته است. مساله زمانی پیچیده تر می شود که ببینیم با پذیرش «اصل کنترل»، حتی می توان تا جایی پیش رفت که ادعا کرد قضاوت کردن اخلاقی افراد، به کلی ناممکن است چرا که همواره در تمام موقعیت ها، فاکتورهایی خارج از کنترل افراد وجود دارد.
نخستین بار، ایمانوئل کانت، مطرح کرد که اخلاق، امری مطلق است و شانس در آن نقشی ندارد. این ایده تا زمانی که برنارد ویلیامز، مقالهٔ معروف خود با عنوان "شانسِ اخلاقی" را در دههٔ ۸۰ میلادی منتشر کرد، ایده ای پرطرفدار بود. اما به زودی با صورت بندی ای که ویلیامز و سپس تامس نیگل از این مسئله ارائه دادند، این موضوع تبدیل به یکی از مسئله های مناقشه برآمیز فلسفهٔ اخلاق شد.
چه موقعیت هایی وجود دارند که در آن ها شانس، در موقعیت های اخلاقی وارد می شود؟ نیگل در مقاله ۱۹۷۹ خود، چهار نوع متفاوت از نقش شانس در موقعیت های اخلاقی را توصیف می کند.


کلمات دیگر: