( صفت اسم ) نوعی کلاه طاقی . ۲ - قبای دوتایی .
طاقین
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(قِ ) (ص نسب . اِ. ) ۱ - نوعی کلاه ، طاقی . ۲ - قبای دوتایی .
لغت نامه دهخدا
طاقین. ( اِ ) قبای دوتائی. ( دیوان البسه نظام قاری ) :
اینکه در دکانها آورده اند
صوف طاقین مربع بیشمار.
سر چتر و دل خارا ندارد.
سر همسری طوطی عجب اینکه زاغ دارد.
مرقع را شمر قاری و شرب زرفشان سلمان.
ور در خور اقبال تو خدمت کندی چرخ
هستی سر او را سم اسبان تو طاقین.
اینکه در دکانها آورده اند
صوف طاقین مربع بیشمار.
نظام قاری ( دیوان البسه ).
تنم تا یافت در بر صوف طاقین سر چتر و دل خارا ندارد.
نظام قاری ( دیوان البسه ).
قدِ صوف زاغکی بین بر صوف سبز طاقین سر همسری طوطی عجب اینکه زاغ دارد.
نظام قاری ( دیوان البسه ).
نظامی صوف طاقین است و سعدی جامه دیبا.مرقع را شمر قاری و شرب زرفشان سلمان.
نظام قاری ( دیوان البسه ).
|| طاقی. نوعی از کلاه. طاقیه : ور در خور اقبال تو خدمت کندی چرخ
هستی سر او را سم اسبان تو طاقین.
معزی.
کلمات دیگر: