کلمه جو
صفحه اصلی

برگرداننده

فارسی به عربی

مترجم

مترادف و متضاد

converter (اسم)
مبدل، تبدیل کننده، الت تبدیل، مقلب، بر گرداننده

inverter (اسم)
بر گرداننده، معکوس کننده

translator (اسم)
بر گرداننده، مترجم، دیلماج، ترجمان، پچواک گر

فرهنگ فارسی

( اسم . برگردانیدن برگردان ). ۱- رد کننده برگشت دهنده . ۲- تغییر دهنده مغیر . ۳- واژگون کننده .

فرهنگ معین

( بَ گَ نَ دِ ) (ص فا. ) ۱ - رد کننده ، برگشت دهنده . ۲ - تغییر دهنده . ۳ - واژگون کننده . ۴ - مترجم .

لغت نامه دهخدا

برگرداننده. [ ب َ گ َ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) ردکننده. برگشت دهنده. ( فرهنگ فارسی معین ). عاطِف. ( از منتهی الارب ). || تغییردهنده. مغیّر. || واژگون کننده. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. ردکننده.
۲. برگشت دهنده.
۳. تغییردهنده.
۴. واژگون کننده.

واژه نامه بختیاریکا

دَرُمنا


کلمات دیگر: