برنامه ریزی کردن
فارسی به انگلیسی
design, project, plan
مترادف و متضاد
زمان بندی کردن، در برنامه گذاردن، برنامه ریزی کردن، صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
واژه نامه بختیاریکا
دَو چیدِن؛ رَو تَینیدِن
پیشنهاد کاربران
Planing
Scheduling
Scheduling
کلمات دیگر: