کلمه جو
صفحه اصلی

اشفی

فرهنگ فارسی

درفش کشفگران و سوزن کلان جمع اشافی

لغت نامه دهخدا

اشفی. [ اَ فا ] ( ع ص ) مردی که لبهایش فراهم نیاید. ( منتهی الارب ). آنکه دو لب وی بهم نپیوندد. ( از اقرب الموارد ).

اشفی. [ اِ فا ] ( ع اِ ) درفش کفشگران و سوزن کلان. ج ، اَشافی. ( منتهی الارب ).

اشفی . [ اَ فا ] (ع ص ) مردی که لبهایش فراهم نیاید. (منتهی الارب ). آنکه دو لب وی بهم نپیوندد. (از اقرب الموارد).


اشفی . [ اِ فا ] (ع اِ) درفش کفشگران و سوزن کلان . ج ، اَشافی . (منتهی الارب ).


واژه نامه بختیاریکا

( اَشُفی ) ( صت ) ؛ اشرفی؛ جواهر؛ از اسامی زنانه


کلمات دیگر: