کلمه جو
صفحه اصلی

پو

فرهنگ فارسی

نویسنده آمریکایی(و.بوستون ۱۸٠۹ ف. ۱۸۴۹ م. )وی نبوغی عجیب و تخیلی غریب داشت. از آثاراو ((سرگذشتهای خارق العاده ) ) است.
پویه، دو، رفتارتند، پوگرفتن:دویدن
( اسم ) رفتار وسط که نه تند باشد و نه کند پویه .
رجوع به پوییدن و بو گرفتن شود

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - رفتار تند. ۲ - دو.

لغت نامه دهخدا

پو. (اِ) رجوع به پوئیدن و پو گرفتن شود.


پو. [ پ ُ ] (اِخ ) بزرگترین رود ایتالیا است که در قسمت شمالی این کشور حوضه ٔ بزرگی تشکیل میدهد. منبع این رود در کوه وزو و از سلسله ٔ جبال آلپ واقع در حدودایتالیا و فرانسه میباشد از اینجا رو بسوی مشرق جریان خود را آغاز میکند و از میان شهرها و قصبه های کارینیان ، تورینو، کازال ، پلزانس کرمونه و گوآستاله میگذرد و پس از طی مسافت 250هزارگز به دو شاخه ٔ بزرگ و شعبات چند منقسم شده به خلیج وندیک میریزد. از طرف چپ کوههای آلپ و از طرف راست جبال آپنین بر این رود احاطه دارد نهرهای بسیاری هم که از یکی دو سلسله ٔ جبال نبعان دارد وارد این رود میشود. مهمترین انهاری که از طرف چپ به رود مزبور وارد میشود: دریا ربپاریا،استوریا، دوریا بالیتا، سسیا، تسین ، آدا، اولیو، مینچو، و عمده ترین نهرها که از جانب راست بدو ملحق میگردد عبارت است از: تاناریو، اسکریویا، تربیا، تارو لنچه ، کروستولو، سکیا، یا ناروورتو، و علاوه بر این در نزدیکی مصب ّ خویش بوسیله ٔ چند شعبه با نهر آدیج ارتباط و اختلاط پیدا میکند. در ساحل این رود سدهای بسیار قدیمی دیده میشود چه در موسم بارانها از همان زمانهای قدیم طغیان میکرده و مجاورین رود خود را دچار خسارت میساخته است . سیر سفائن در این رود کار دشواری است از آنکه آب آن ماسه ٔ بسیاری با خود آورده و دهانه را سد میکند. حوضه ٔ این رود دشت بسیار باصفا و پهناوری است و حاصلخیزترین قسمت اراضی ایتالیا بشمار میرود. محصول کلی آن برنج است نام باستانی این رود اریدانوس است و در زمان رومیان به پادوس مشهور بوده است .


پو. ( اِ ) رجوع به پوئیدن و پو گرفتن شود.

پو. [ پ ُ ] ( اِخ ) بزرگترین رود ایتالیا است که در قسمت شمالی این کشور حوضه بزرگی تشکیل میدهد. منبع این رود در کوه وزو و از سلسله جبال آلپ واقع در حدودایتالیا و فرانسه میباشد از اینجا رو بسوی مشرق جریان خود را آغاز میکند و از میان شهرها و قصبه های کارینیان ، تورینو، کازال ، پلزانس کرمونه و گوآستاله میگذرد و پس از طی مسافت 250هزارگز به دو شاخه بزرگ و شعبات چند منقسم شده به خلیج وندیک میریزد. از طرف چپ کوههای آلپ و از طرف راست جبال آپنین بر این رود احاطه دارد نهرهای بسیاری هم که از یکی دو سلسله جبال نبعان دارد وارد این رود میشود. مهمترین انهاری که از طرف چپ به رود مزبور وارد میشود: دریا ربپاریا،استوریا، دوریا بالیتا، سسیا، تسین ، آدا، اولیو، مینچو، و عمده ترین نهرها که از جانب راست بدو ملحق میگردد عبارت است از: تاناریو، اسکریویا، تربیا، تارو لنچه ، کروستولو، سکیا، یا ناروورتو، و علاوه بر این در نزدیکی مصب خویش بوسیله چند شعبه با نهر آدیج ارتباط و اختلاط پیدا میکند. در ساحل این رود سدهای بسیار قدیمی دیده میشود چه در موسم بارانها از همان زمانهای قدیم طغیان میکرده و مجاورین رود خود را دچار خسارت میساخته است. سیر سفائن در این رود کار دشواری است از آنکه آب آن ماسه بسیاری با خود آورده و دهانه را سد میکند. حوضه این رود دشت بسیار باصفا و پهناوری است و حاصلخیزترین قسمت اراضی ایتالیا بشمار میرود. محصول کلی آن برنج است نام باستانی این رود اریدانوس است و در زمان رومیان به پادوس مشهور بوده است.

پو. [ پ ُ ] ( اِخ ) نام شهر مرکزی ایالت پیرنه سفلای فرانسه. در ساحل رود گارد پو در 757 هزارگزی جنوب غربی پاریس دارای 38962 تن سکنه و موزه و کتابخانه بامنظره باصفا، و قصر قدیمی و تفرجگاه عمومی و تآتری زیبا و دباغ خانه های متعدد، بنگاههای رنگرزی ، و کارخانه های پارچه بافی و شراب بسیار خوب. این شهر مولد هنری چهارم پادشاه فرانسه است و مجسمه ای از او در میدان شهر برپاست.

پو. [ پ ُ ] (اِخ ) نام شهر مرکزی ایالت پیرنه ٔ سفلای فرانسه . در ساحل رود گارد پو در 757 هزارگزی جنوب غربی پاریس دارای 38962 تن سکنه و موزه و کتابخانه ٔ بامنظره ٔ باصفا، و قصر قدیمی و تفرجگاه عمومی و تآتری زیبا و دباغ خانه های متعدد، بنگاههای رنگرزی ، و کارخانه های پارچه بافی و شراب بسیار خوب . این شهر مولد هنری چهارم پادشاه فرانسه است و مجسمه ای از او در میدان شهر برپاست .


فرهنگ عمید

۱. = پوییدن
۲. پوییدن (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): تکاپو.
۳. پوینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): راه پو.
۴. (اسم مصدر ) حرکت کردن با سرعتی بین دویدن و پیاده روی، پویه.
* پو گرفتن: (مصدر لازم ) [قدیمی] دویدن: شیر سگی داشت که چون پو گرفت / سایهٴ خورشید بر آهو گرفت (نظامی۱: ۵۳ ).

۱. = پوییدن
۲. پوییدن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تکاپو.
۳. پوینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): راه‌پو.
۴. (اسم مصدر) حرکت کردن با سرعتی بین دویدن و پیاده‌روی؛ پویه.
⟨ پو گرفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] دویدن: ◻︎ شیر سگی داشت که چون پو گرفت / سایهٴ خورشید بر آهو گرفت (نظامی۱: ۵۳).


دانشنامه عمومی

پو ممکن است یکی از موارد زیر باشد:
ادگار آلن پو
پو (رودخانه)
پو (فرانسه)، نام شهری در فرانسه.
پو (بازی)
پو (پاندای کونگ فوکار)، قهرمان اصلی مجموعه های پاندای کونگ فوکار

گویش مازنی

۱فوت دمیدن به آتش با هر چیز ۲راز و رمز


پود پارچه


/poo/ فوت دمیدن به آتش با هر چیز - راز و رمز & پود پارچه

واژه نامه بختیاریکا

پوسته. مثلاً سه پو یعنی سه پوسته

جدول کلمات

دو ، رفتار تند

پیشنهاد کاربران

پو pu: [اصطلاح صنایع دستی] به معنی پشم تابیده در گویش گالشی و وَش vaš تلفظ لاهیجانی است.

پا در زبان ملکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )

پا در زبان ملکی گالی بشکرد


کلمات دیگر: