کلمه جو
صفحه اصلی

اشکفت

فارسی به انگلیسی

cave

فرهنگ فارسی

( مصدر اسم ) شکوف. گل و گیاه .
غار . غار و رخنه کوه و اصل در آن شکاف و شکافته بود . مغاره و غار و رخنه کوه .

فرهنگ معین

(اِ کَ ) ( اِ. ) ۱ - شکاف ، رخنه . ۲ - غار، کهف .

لغت نامه دهخدا

اشکفت. [ اِ ک َ ] ( اِ ) غار. ( جهانگیری ). غار و رخنه کوه و اصل درآن شکاف و شکافته بوده. ( انجمن آرای ناصری ). مغاره وغار و رخنه کوه. ( ناظم الاطباء ). شکفت :
برون آمد ز دروازه شتابان
نهاده روی زی اشکفت دیوان.
( ویس و رامین ).

اشکفت. [ اِ ک ِ ] ( اِ ) عجب. ( جهانگیری ). عجب و آنرا شکفت نیز گویند و در مقام تعجب شکفتا نیز گویند مانند ای عجب و عجب او شکفتید یعنی در عجب افتاد و بر این قیاس شکوفیدن یعنی شکفته شدن و در شکفت ماندن و رشیدی شکوف بضم بمعنی شکافنده آورده چنانکه اسدی گوید:
قلا دید در لشکر افتاده توف
از آن پهلوان جمله صف را شکوف.
هم شیخ سعدی گفته :
که لشکرشکوفان مغفرشکاف
نهان صلح جستند و پیدا مصاف.
( انجمن آرای ناصری ).
و رجوع به شگفت و اشگفت شود.

اشکفت. [ اِ ک ُ ]( مص مرخم ، اِمص ) شکفتن گل را گویند. ( جهانگیری ). شکفتن گل را گویند. شکفت و شکوفه و بشکوفه و اشکفیده واشکوفه مأخذش از اینجاست چون واو و فا تبدیل یابندبمعنی شکفته است. ( انجمن آرا ). باز شدن غنچه و گل.

اشکفت . [ اِ ک َ ] (اِ) غار. (جهانگیری ). غار و رخنه ٔ کوه و اصل درآن شکاف و شکافته بوده . (انجمن آرای ناصری ). مغاره وغار و رخنه ٔ کوه . (ناظم الاطباء). شکفت :
برون آمد ز دروازه شتابان
نهاده روی زی اشکفت دیوان .

(ویس و رامین ).



اشکفت . [ اِ ک ِ ] (اِ) عجب . (جهانگیری ). عجب و آنرا شکفت نیز گویند و در مقام تعجب شکفتا نیز گویند مانند ای عجب و عجب او شکفتید یعنی در عجب افتاد و بر این قیاس شکوفیدن یعنی شکفته شدن و در شکفت ماندن و رشیدی شکوف بضم بمعنی شکافنده آورده چنانکه اسدی گوید:
قلا دید در لشکر افتاده توف
از آن پهلوان جمله صف را شکوف .
هم شیخ سعدی گفته :
که لشکرشکوفان مغفرشکاف
نهان صلح جستند و پیدا مصاف .

(انجمن آرای ناصری ).


و رجوع به شگفت و اشگفت شود.

اشکفت . [ اِ ک ُ ](مص مرخم ، اِمص ) شکفتن گل را گویند. (جهانگیری ). شکفتن گل را گویند. شکفت و شکوفه و بشکوفه و اشکفیده واشکوفه مأخذش از اینجاست چون واو و فا تبدیل یابندبمعنی شکفته است . (انجمن آرا). باز شدن غنچه و گل .


فرهنگ عمید

۱. شکاف.
۲. (صفت ) شکافته.
۳. شکاف و رخنه در زمین یا کوه.
۴. غار.

دانشنامه عمومی

اشکفت (سپیدان). اشکفت (سپیدان)، روستایی از توابع بخش همایجان شهرستان سپیدان در استان فارس ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان همایجان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۳۳ نفر (۲۶خانوار) بوده است.

غار.


واژه نامه بختیاریکا

( اِشکَفت ) سرپناهی غار مانند که بصورت طبیعی یا با دخالت انسان در دل کوه ساخته شده است؛ حتی تا حال حاضر هم کاربرد دارد.

پیشنهاد کاربران

واژه اشکف درزبان کردی بمعنای غاراست غاری دردل کوه ـ ت آخر ان اضافی وغلط است همچون واژه خورش که بصورت غلط مصطلح خورشت شده است واژه اشکف واردزبان غربی شده باحذف ( اش ) وکف هم بصورت کهف معرب شده است

اشکف در رزبان کردی واحتمالا دردیگرزبانهای ایرانی به معنای غاراست حرف ( ت ) درانتهای آن زائد وغلط است همچون واژه خورش که نادرست خورشت شده شده استاین واژه وارد زبان عربی شده پیشوند ( اش ) راحذف وکهف شده است بمعنای غار


کلمات دیگر: