کلمه جو
صفحه اصلی

وشل

فرهنگ فارسی

آب اندک آب اندک که از کوزه یا سنگ زهد و قطره هایش متوالی و متصل همدیگر نباشد یا آب که اندک اندک از اعلای کوه چکد

لغت نامه دهخدا

وشل. [ وَ ] ( ع مص ) وَشَلان. روان شدن یا چکیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || سست گردیدن و درویش و نیازمند گشتن. || فریاد خواستن و زاریدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

وشل. [ وَ ش َ ] ( ع اِ ) آب اندک. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ). آب اندک که از کوزه یا سنگ زهَد و قطره هایش متوالی و متصل همدیگر نباشد، یا آب که اندک اندک از اعلای کوه چکد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، اوشال. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). || آب بسیار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || اشک اندک. || اشک بسیار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). از اضداد است. ج ، اوشال. ( منتهی الارب ). || جاؤوا اوشالاً؛ یعنی در پی یکدیگر آمدند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ترس و بیم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هیبت. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). خوف. ( اقرب الموارد ).

وشل . [ وَ ] (ع مص ) وَشَلان . روان شدن یا چکیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سست گردیدن و درویش و نیازمند گشتن . || فریاد خواستن و زاریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


وشل . [ وَ ش َ ] (ع اِ) آب اندک . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). آب اندک که از کوزه یا سنگ زهَد و قطره هایش متوالی و متصل همدیگر نباشد، یا آب که اندک اندک از اعلای کوه چکد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، اوشال . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). || آب بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اشک اندک . || اشک بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). از اضداد است . ج ، اوشال . (منتهی الارب ). || جاؤوا اوشالاً؛ یعنی در پی یکدیگر آمدند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || ترس و بیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هیبت . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). خوف . (اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی

وشل (یمن). وشل به عربی ( الَوشل ) روستای بزرگی از توابع استان ذَمار در کشور یمن و در شبه جزیره عربستان واقع می باشد.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ پنجم، وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
دارای ۷۵ خانوار و ۹۵۱ نفر جمعیت دارد، ساکنان این دهستان از پیروان مذهب مالکی و از پیروان امام مالک ابن انس می باشند.

گویش مازنی

/veshel/ خوراک بی مزه - لوس و ننر

۱خوراک بی مزه ۲لوس و ننر



کلمات دیگر: