محاض. [ م ِ ]( ع ص ، اِ ) ج ِ مَحض ، شیر خالص بی آب. ( منتهی الارب ).
محاض. [ م َ ] ( ع مص ) حیض. محیض. بی نمازی شدن زن. ( منتهی الارب ) ( از تاج المصادربیهقی ).
محاض. [ م َ ] ( ع مص ) حیض. محیض. بی نمازی شدن زن. ( منتهی الارب ) ( از تاج المصادربیهقی ).