کلمه جو
صفحه اصلی

محاض

لغت نامه دهخدا

محاض. [ م ِ ]( ع ص ، اِ ) ج ِ مَحض ، شیر خالص بی آب. ( منتهی الارب ).

محاض. [ م َ ] ( ع مص ) حیض. محیض. بی نمازی شدن زن. ( منتهی الارب ) ( از تاج المصادربیهقی ).

محاض . [ م َ ] (ع مص ) حیض . محیض . بی نمازی شدن زن . (منتهی الارب ) (از تاج المصادربیهقی ).


محاض . [ م ِ ](ع ص ، اِ) ج ِ مَحض ، شیر خالص بی آب . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: