( نعره بر آوردن ) غریو کشیدن ٠ بانگ زدن ٠ فریاد کشیدن ٠
نعره براوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( نعره برآوردن ) نعره برآوردن. [ ن َ رَ / رِ ب َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) غریو کشیدن. بانگ زدن. فریاد کشیدن :
چو رستم شنید این سخنها تمام
برآورد یک نعره و گفت نام.
چو رستم شنید این سخنها تمام
برآورد یک نعره و گفت نام.
فردوسی.
شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود نعره برآورد و راه بیابان گرفت. ( گلستان سعدی ).کلمات دیگر: