کلمه جو
صفحه اصلی

مسایرت

لغت نامه دهخدا

مسایرت. [ م ُ ی َ رَ] ( ع مص ) مسایرة. مسایره. با هم رفتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). برابر رفتن با کسی : مواکب سعادت صاحبی در مسایرت کواکب سعد دولت ، به در حصن بکر رسید. ( جوامعالحکایات ج 1 ص 15 ). رجوع به مسایرة شود.

مسایرة. [ م ُ ی َ رَ ] ( ع مص ) مسایره. مسایرت. برابر رفتن با کسی و نبرد کردن با کسی در رفتن. ( منتهی الارب ). با کسی رفتن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). باهم رفتن. و رجوع به مسایرت شود.

مسایرت . [ م ُ ی َ رَ] (ع مص ) مسایرة. مسایره . با هم رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). برابر رفتن با کسی : مواکب سعادت صاحبی در مسایرت کواکب سعد دولت ، به در حصن بکر رسید. (جوامعالحکایات ج 1 ص 15). رجوع به مسایرة شود.


فرهنگ عمید

با کسی به راه افتادن و با او در رفتن برابری کردن.


کلمات دیگر: