کلمه جو
صفحه اصلی

رماج

لغت نامه دهخدا

رماج. [ رَ ] ( ع اِ ) گرههای نیزه و میان دو پیوندهای آن. ( منتهی الارب ).

رماج. [ رُم ْ ما ] ( ع اِ ) صورت دیگری است از رَماج. گره های نیزه و میان دو پیوندآن. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). رجوع به رَماج شود.

رماج . [ رَ ] (ع اِ) گرههای نیزه و میان دو پیوندهای آن . (منتهی الارب ).


رماج . [ رُم ْ ما ] (ع اِ) صورت دیگری است از رَماج . گره های نیزه و میان دو پیوندآن . (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به رَماج شود.


پیشنهاد کاربران

رَماج ( Ramaj ) در زبان گیلکی به گیاه بارهنگ گفته میشه


کلمات دیگر: