جانشین صالح
خلف صدق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خلف صدق. [ خ َ ل َ ف ِ ص ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانشین صالح. ( یادداشت بخط مؤلف ):
رفتم من و فرزند من آمدخلف صدق
او را بخدا و بخداوند سپردم.
رفتم من و فرزند من آمدخلف صدق
او را بخدا و بخداوند سپردم.
عبدالملک برهانی.
پیشنهاد کاربران
انسان راستگو
جانشین راستین
کلمات دیگر: