کلمه جو
صفحه اصلی

عزعزه

لغت نامه دهخدا

( عزعزة ) عزعزة. [ ع َ ع َ زَ ] ( ع مص ) چیره شدن بر کسی درمعازّة. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سرزنش کردن گوسپند را و زجر نمودن او را. ( ازمنتهی الارب ). زجر کردن بز را. ( از اقرب الموارد ).

عزعزة. [ ع َ ع َ زَ ] (ع مص ) چیره شدن بر کسی درمعازّة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سرزنش کردن گوسپند را و زجر نمودن او را. (ازمنتهی الارب ). زجر کردن بز را. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: