( صفت ) طنبور زن .
طنبور نواز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
طنبورنواز. [ طَم ْ / طُم ْ ن َ ] ( نف مرکب ) نوازنده طنبور. طنبورزن :
می نیست چو در کاسه مرا رعشه بر اعضاست
دستم به نظر پنجه طنبورنواز است.
می نیست چو در کاسه مرا رعشه بر اعضاست
دستم به نظر پنجه طنبورنواز است.
ملا طاهر غنی ( آنندراج ).
کلمات دیگر: