کلمه جو
صفحه اصلی

عزلاء

لغت نامه دهخدا

عزلاء. [ ع َ ] ( ع ِ ا ) سرین و کون. ( منتهی الارب ). اِست. ( اقرب الموارد ). || دهان و جای ریزش آب از مشک و مانند آن ، و دهان زیرین توشه دان. ( منتهی الارب ). مصب و جای ریزش آب از مشک و مانند آن ، زیرا آن در یکی از دو گوشه توشه دان و مشک قرار دارد نه در وسط آن. ( از اقرب الموارد ). ج ، عزالی [ ع َ / ع َلا ]. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( ص ) مؤنث أعزل. ( اقرب الموارد ). رجوع به اعزل شد.

عزلاء. [ ع َ ] ( اِخ ) اسپی است مر بنی جعفربن کلاب را. ( منتهی الارب ).

عزلاء. [ ع َ ] (اِخ ) اسپی است مر بنی جعفربن کلاب را. (منتهی الارب ).


عزلاء. [ ع َ ] (ع ِ ا) سرین و کون . (منتهی الارب ). اِست . (اقرب الموارد). || دهان و جای ریزش آب از مشک و مانند آن ، و دهان زیرین توشه دان . (منتهی الارب ). مصب و جای ریزش آب از مشک و مانند آن ، زیرا آن در یکی از دو گوشه ٔ توشه دان و مشک قرار دارد نه در وسط آن . (از اقرب الموارد). ج ، عزالی [ ع َ / ع َلا ] . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) مؤنث أعزل . (اقرب الموارد). رجوع به اعزل شد.



کلمات دیگر: