کلمه جو
صفحه اصلی

عزهات

لغت نامه دهخدا

عزهات. [ ع ِ ] ( ع ص ) سست و ناتوان در آرامش با زنان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). سست ، یعنی کسی که قوت باه او زایل شده باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). عِزهاة. عزه [ ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ ]. رجوع به عزه شود.

عزهاة. [ ع ِ ] ( ع ص ) بمعنی عزه [ ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ ] است. ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عزه و عزهات شود. || زن پیر که دلش به طفلی راغب و مایل باشد. ( منتهی الارب ). زن سالخورده و مسن که نفس او به صبا و کودکی متمایل باشد. ( از اقرب الموارد ).

عزهات . [ ع ِ ] (ع ص ) سست و ناتوان در آرامش با زنان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سست ، یعنی کسی که قوت باه او زایل شده باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عِزهاة. عزه [ ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ ] . رجوع به عزه شود.



کلمات دیگر: