کلمه جو
صفحه اصلی

عزره

فرهنگ فارسی

ابن ثابت نصیری محدث است و از ثمامه روایت میکند

لغت نامه دهخدا

( عزرة ) عزرة. [ ع َ رَ ] ( ع اِ ) اسدالارض ، که حربا باشد. رجوع به اسدالارض شود.

عزرة. [ ع َ رَ ] ( اِخ ) محله ای است بزرگ درنیشابور. ( از معجم البلدان ). و رجوع به عزری شود.

عزرة. [ ع َ رَ ] ( اِخ ) ابن ثابت نصیری. محدث است و از ثمامه روایت میکند. ( منتهی الارب ).

عزرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) ابن ثابت نصیری . محدث است و از ثمامه روایت میکند. (منتهی الارب ).


عزرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) محله ای است بزرگ درنیشابور. (از معجم البلدان ). و رجوع به عزری شود.


عزرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) اسدالارض ، که حربا باشد. رجوع به اسدالارض شود.



کلمات دیگر: