کلمه جو
صفحه اصلی

عزاف

لغت نامه دهخدا

عزاف.[ ع َزْ زا ] ( ع ص ) ابر باآواز. ( منتهی الارب ). ابری که در آن صدا و آواز رعد باشد. ( از اقرب الموارد ).

عزاف. [ ع َزْ زا ] ( اِخ )کوهی است از کوههای دهناء، و گویند رملی است ازآن ِ بنی سعد که آن را أبرق العزاف گویند و در کوه کوچکی که در آنجا است قرار دارد. و گویند آن در سمت چپ راه کوفه از زَرود واقع است و فاصله آن را تا مدینه دوازده میل دانسته اند. وجه تسمیه آن چنین است که عزیف و صوت جن از آنجا شنیده میشود. ( از معجم البلدان ).

عزاف. [ ع ِ ] ( ع ص ،اِ ) ج ِ عَزوف. ( اقرب الموارد ). رجوع به عزوف شود.

عزاف . [ ع َزْ زا ] (اِخ )کوهی است از کوههای دهناء، و گویند رملی است ازآن ِ بنی سعد که آن را أبرق العزاف گویند و در کوه کوچکی که در آنجا است قرار دارد. و گویند آن در سمت چپ راه کوفه از زَرود واقع است و فاصله ٔ آن را تا مدینه دوازده میل دانسته اند. وجه تسمیه ٔ آن چنین است که عزیف و صوت جن از آنجا شنیده میشود. (از معجم البلدان ).


عزاف . [ ع ِ ] (ع ص ،اِ) ج ِ عَزوف . (اقرب الموارد). رجوع به عزوف شود.


عزاف .[ ع َزْ زا ] (ع ص ) ابر باآواز. (منتهی الارب ). ابری که در آن صدا و آواز رعد باشد. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: