کلمه جو
صفحه اصلی

عروی

لغت نامه دهخدا

عروی. [ ع َرْ وا ] ( اِخ )از اعلام عربی است. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ).

عروی. [ ع َرْ وا ] ( اِخ ) فلاتی است در شَمام ، و گویند آن آبی است ازآن ِ بنی ابی بکربن کلاب. و نیز آن را کوهی در دیار ربیعةبن عبداﷲبن کلاب وکوهی در دیار خثعم دانسته اند. ( از معجم البلدان ).

عروی . [ ع َرْ وا ] (اِخ ) فلاتی است در شَمام ، و گویند آن آبی است ازآن ِ بنی ابی بکربن کلاب . و نیز آن را کوهی در دیار ربیعةبن عبداﷲبن کلاب وکوهی در دیار خثعم دانسته اند. (از معجم البلدان ).


عروی . [ ع َرْ وا ] (اِخ )از اعلام عربی است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).



کلمات دیگر: