موضعی است به صقلیه
صقلب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صقلب. [ ص َ ل َ ] ( اِخ ) رجوع به صقلاب شود.
صقلب. [ ص َ ل َ ] ( اِخ ) شهری است به اندلس از اعمال شنسترین و زمین آن پاکیزه و حاصلخیز است و در آن چشمه های جاری است. ( معجم البلدان ).
صقلب. [ ص َ ل َ ] ( اِخ ) موضعی است به صقلیة. ( معجم البلدان ).
صقلب. [ ص َ ل َ ] ( اِخ ) شهری است به اندلس از اعمال شنسترین و زمین آن پاکیزه و حاصلخیز است و در آن چشمه های جاری است. ( معجم البلدان ).
صقلب. [ ص َ ل َ ] ( اِخ ) موضعی است به صقلیة. ( معجم البلدان ).
صقلب . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به صقلاب شود.
صقلب . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) شهری است به اندلس از اعمال شنسترین و زمین آن پاکیزه و حاصلخیز است و در آن چشمه های جاری است . (معجم البلدان ).
صقلب . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) موضعی است به صقلیة. (معجم البلدان ).
کلمات دیگر: