کلمه جو
صفحه اصلی

صلبان

لغت نامه دهخدا

صلبان. [ ص ُ ] ( ع اِ )ج ِ صلیب. ( منتهی الارب ) ( دهار ). رجوع به صلیب شود.

صلبان. [ ص ُ ] ( اِخ ) دو وادیند در بلاد عامر. نصر گویند آن صلب است وچیز دیگر. و صلب غلبه یافته است. ( معجم البلدان ).

صلبان . [ ص ُ ] (اِخ ) دو وادیند در بلاد عامر. نصر گویند آن صلب است وچیز دیگر. و صلب غلبه یافته است . (معجم البلدان ).


صلبان . [ ص ُ ] (ع اِ)ج ِ صلیب . (منتهی الارب ) (دهار). رجوع به صلیب شود.



کلمات دیگر: