کلمه جو
صفحه اصلی

عزلتی

لغت نامه دهخدا

عزلتی. [ ع ُ ل َ ] ( ص نسبی ) که عزلت اختیار کند. گوشه نشین و زاهد. ( ناظم الاطباء ).

عزلتی. [ ع ُ ل َ ] ( اِخ ) تخلص ادهم واعظ است. رجوع به ادهم واعظ شود.

عزلتی . [ ع ُ ل َ ] (اِخ ) تخلص ادهم واعظ است . رجوع به ادهم واعظ شود.


عزلتی . [ ع ُ ل َ ] (ص نسبی ) که عزلت اختیار کند. گوشه نشین و زاهد. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: