کلمه جو
صفحه اصلی

عزازه

لغت نامه دهخدا

( عزازة ) عزازة. [ ع َ زَ ] ( ع مص ) ارجمند گردیدن. ( از منتهی الارب ). عزیز شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ازاقرب الموارد ). ارجمند شدن. ( المصادر زوزنی ). || قوی شدن بعدِ خواری. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نایافت شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || سخت آمدن چیزی بر کسی. ( المصادر زوزنی ). || ( اِمص ) کثرت و قوت. ( آنندراج ). عِزّ. رجوع به عز شود.

عزازة. [ ع ِ زَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عزیز. ( منتهی الارب ). رجوع به عزیز شود.

عزازة. [ ع َ زَ ] (ع مص ) ارجمند گردیدن . (از منتهی الارب ). عزیز شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ازاقرب الموارد). ارجمند شدن . (المصادر زوزنی ). || قوی شدن بعدِ خواری . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نایافت شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || سخت آمدن چیزی بر کسی . (المصادر زوزنی ). || (اِمص ) کثرت و قوت . (آنندراج ). عِزّ. رجوع به عز شود.


عزازة. [ ع ِ زَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عزیز. (منتهی الارب ). رجوع به عزیز شود.



کلمات دیگر: