( طماسة ) طماسة. [ طَ س َ ] ( ع مص ) حرز کردن. اندازه نمودن. || نگاه داشتن چیزی را. ( منتهی الارب ).
طماسة. [ طَ س َ ] ( ع اِمص ) تخمین. دید. حرز.
طماسة. [ طَ س َ ] ( ع اِمص ) تخمین. دید. حرز.
طماسة. [ طَ س َ ] (ع اِمص ) تخمین . دید. حرز.
طماسة. [ طَ س َ ] (ع مص ) حرز کردن . اندازه نمودن . || نگاه داشتن چیزی را. (منتهی الارب ).