ژاله , شبنم منجمد , شبنم , سرماريزه , گچک , برفک , سرمازدن , سرمازده کردن , ازشبنم يا برف ريزه پوشيده شدن
صقیع
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
صقیع. [ ص َ ] ( ع اِ ) پشک که شبهای تیرماه افتد بر زمین مانند برف. ( منتهی الارب ). نم بود سپید که بامدادان بر دیوارها و سبزی نشیند. پشک. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). شب نم. ژاله. بژم. بشم. || نوعی از زنبور. ( منتهی الارب ). || ( مص ) بانگ کردن خروس. ( منتهی الارب ).
کلمات دیگر: