طموم . [ ] (اِخ ) مصطفی . رجوع به مصطفی طموم شود. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1242).
طموم
لغت نامه دهخدا
طموم. [ طُ ] ( ع مص ) بسیار گردیدن آب. ( منتهی الارب ). || موی مرغول کردن. ( تاج المصادر ). تافتن موی. گره زدن موی. بریدن موی. ( آنندراج ).
طموم. [ ] ( اِخ ) مصطفی. رجوع به مصطفی طموم شود. ( معجم المطبوعات ج 2 ستون 1242 ).
طموم. [ ] ( اِخ ) مصطفی. رجوع به مصطفی طموم شود. ( معجم المطبوعات ج 2 ستون 1242 ).
طموم . [ طُ ] (ع مص ) بسیار گردیدن آب . (منتهی الارب ). || موی مرغول کردن . (تاج المصادر). تافتن موی . گره زدن موی . بریدن موی . (آنندراج ).
کلمات دیگر: