صقاع . [ ص ُ ] (ع مص ) بانگ کردن خروس . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
صقاع
لغت نامه دهخدا
صقاع. [ ص ُ ] ( ع مص ) بانگ کردن خروس. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ).
صقاع. [ ص ِ ] ( ع اِ ) برقع. ( منتهی الارب ). روی پوش. ( مهذب الاسماء ). || خرقه که زیر معجر افکنند تا ریم نگیرد. ( منتهی الارب ). || آهنی است بجای کام لگام. ( منتهی الارب ). حدیدة فی موضع الحکمة من اللجام. ( اقرب الموارد ). || داغی است سپس سر شتر. ( منتهی الارب ).
صقاع. [ ص ِ ] ( ع اِ ) برقع. ( منتهی الارب ). روی پوش. ( مهذب الاسماء ). || خرقه که زیر معجر افکنند تا ریم نگیرد. ( منتهی الارب ). || آهنی است بجای کام لگام. ( منتهی الارب ). حدیدة فی موضع الحکمة من اللجام. ( اقرب الموارد ). || داغی است سپس سر شتر. ( منتهی الارب ).
صقاع . [ ص ِ ] (ع اِ) برقع. (منتهی الارب ). روی پوش . (مهذب الاسماء). || خرقه که زیر معجر افکنند تا ریم نگیرد. (منتهی الارب ). || آهنی است بجای کام لگام . (منتهی الارب ). حدیدة فی موضع الحکمة من اللجام . (اقرب الموارد). || داغی است سپس سر شتر. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: